شايد به بهانهي اينكه زمان آن رسيده است تا يك محيط كاري جديدي داشته باشيم، لازم باشد به يك بازنگري در تمامي سطوح سازمان دست بزنيم. روي سخن با رهبران كسب و كارهايي است كه ميخواهند بهترين نيروهايشان را حفظ كنند و به بيشترين بهرهوري در سازمانشان برسند. ۱- چرا افراد توانمند بايد علاقهمند همكاري با ما باشند؟ بهترين رهبران بخوبي ميدانند كه افراد بااستعداد صرفاً با پول به حركت درنميآيند. اين افراد به پروژههايي احتياج دارند تا هيجان كافي را براي آنها فراهم آورد. آنها دوست دارند بخشي از يك چيز بزرگتر از خودشان باشند. اين وظيفهي رهبران است تا در محيط كسبوكار افراد را باانگيزه و مصمم نگه دارند. ۲- آيا ميتوانيم افراد توانمند را با نگاه اول تشخيص بدهيم؟ وقتي شركت يا دپارتمان خود را به افراد مناسب تجهيز كرديم، آنگاه رهبر مناسب بودن ديگر كار چندان سختي نخواهد بود. براستي يكي از پرچالشترين، و وقتگيرترين موضوعات براي رهبران، پاسخ به اين پرسش است كه چه كسي مناسب كدام شغل در سازمان است. وقتي زمان ارزيابي استعدادها ميرسد، ويژگيهاي شخص پابهپاي تخصص او قابل بررسي مي شود. آيا ميدانيم چه ويژگي افراد باعث شده است تا در تيم به ستاره تبديل شوند و چگونه ميتوان افراد بيشتري با اين ويژگيها يافت؟ ۳- آيا افراد توانمندي در اين حوزهي كاري وجود دارد كه به دنبال كاركردن با ما نباشند؟ اين يك بصيرت و شمّ عمومي است كه همه آن را فراموش كردهايم: بااستعدادترين افراد دوست دارند به كارهايي مشغول شوند كه دوست دارند، با افرادي كه از همكاري با آنها لذت ببرند، و پروژههايي كه آنها را به چالش بكشاند. نكته اينجا است كه بايستي از بين اين همه به اصطلاح جوياي كار منفعل، افراد مناسب خودمان را پيدا كنيم. اين افراد ممكن است خارج از سازمان ما باشند، يا شايد در ديگر بخشهاي سازمان به كار اشتغال داشته باشند، اما واقعيت اين است كه آنها براي ما كار نخواهند كرد مگر آنكه شديداً تلاش كنيم آنها متقاعد شوند با ما پيوند بخورند. ۴- آيا توان آموزش افراد بااستعداد و توانمند را داريم تا به آنها ياد دهيم تيم و شركت ما چگونه كار ميكند و برنده ميشود؟ حتي افرادي كه كارهاي نيازمند بيشترين تمركز فردي (برنامهنويسهاي نرم افزاري، طراحان گرافيكي، نخبهها و تئوريسينهاي بازاريابي) را انجام ميدهند هم اگر از نحوهي عملكرد كل سازمان بياطلاع باشند، قادر به ارائهي بهترين كارايي و اثربخشي خود نخواهند بود. اين موضوع تا اندازهاي به آگاهي از گزارشهاي مالي مربوط ميشود: آيا همهي افراد ميتوانند ياد بگيرند چگونه مانند يك معاملهگر فكر كنند؟ البته اين موضوع اساساً به درك مشترك بازميگردد و اينكه آيا افراد باهوش سازمان ميتوانند ديگر كاركنان مجموعه را با واقعيتهاي اداره و مديريت آن كسبوكار آشنا كنند؟ ۵- آيا به همان اندازه كه به ديگران سخت ميگيريم، خودمان را هم مورد مؤاخذه قرار ميدهيم؟ جاي تريدي نيست كه افراد مستعد و بلندپرواز داراي انتظارات بالايي براي خودشان، تيم يا شركتشان، و همكارانشان هستند. به همين علت هم هست كه در كارشان اينقدر سختگيرند. تست نهايي براي افرادي كه در جايگاه بالاتري قرار دارند اين است كه آيا آنها همان ارزشها ، نگرشها، و طرز تفكري كه ميخواهند شاهد آن در ديگر افراد تحت مديريت خود باشند را از خود بروز ميدهند؟ به عبارت ديگر اگر خودمان را براي كار كردن به ما پيشنهاد بدهند، آيا آن را قبول ميكنيم؟
|